به گزارش سینماپرس، جایزه آکادمی اسکار، به عنوان یکی از مهم ترین جوایز سینمایی جهان، موجی از رقابت را به میان فیلم سازان برجسته دنیا ایجاد می کند. موجی که امسال بونگ جون هو توانست روی آن سوار شود و جوایز مهم اسکار را از آن خود کند.
فیلم parasite یا انگل، فیلمی است که بونگ جون هو برای نویسندگی هم با هان جین وان همکاری کرده است. فیلمی که با ربودن جایزه بهترین فیلم از دست رقبای انگلیسی زبانش، ناراحتی و نارضایتی ترامپ رئیس جمهور نژاد پرست آمریکا را نیز برانگیخت.
از همان ابتدای فیلم، نمایش زندگی فلاکت بار یک خانواده در زیر زمین شلوغ و کثیف، مردی که به عنوان پدر و ستون خانواده، کاری جز بسته بندی انجام نمی دهد و حتی در آن نیز موفق نیست، فرزندانی که دنبال راه میان بری برای رسیدن به زندگی ایده آل هستند و حتی نمایش سکانس هایی از ادرار کردن رهگذران مست در جلوی پنجره خانه این خانواده، همگی در مجموع، نمایشی را به بیننده عرضه می کنند که بتواند تا حدودی به شخصیت اعضای این خانواده چهار نفره پی ببرد.
یک جرقه کافی است تا ماهیت اصلی این خانواده مجالی برای عرض اندام پیدا کند و این موضوع دقیقا مانند کاری است که انگل با سیستم گوارشی بدن انجام می دهد. انگل ها در خاک و مواد آلوده غوطه ورند و فقط کافی است که به اشتباه با آنها تماس داشت و از روی خوش باوری و ساده انگاری، در شست و شوی آلودگی، تعلل کرد. ورود انگل به بدن زمینه را برای رشد و فعالیت آن فراهم می کند. انگل ها تکثیر می شوند و کم کم وجود میزبان را نادیده گرفته و به آن برای رسیدن به مقاصد خودشان آسیب می زنند. در این میان، شاید انگل های ضعیف تری هم در بدن میزبان وجود داشته باشد که جنگ بین انگل ها را ایجاد می کند چنانچه در سکانس هایی از فیلم شاهد دعوا و مشاجره بین این خانواده و خدمتکاری هستیم که از جایگاه خودش سوء استفاده کرده و همسرش را در زیر زمین مخفی کرده بود و جنگ بین آنها برای تصاحب قدرت میزبان شکل گرفته بود.
در این فیلم هم شاهد زدن یک جرقه هستیم و ورود یکی از اعضای این خانواده (پسر خانواده) به خانه ای مجلل که خانواده ای ساده و زود باور در آن زندگی می کنند، دلیلی می شود که با هر نوع فریب و حیله و نیرنگ، جا را برای سایر اعضای خانواده اش باز کند. این کار به صورت زنجیره ای از پسر خانواده شروع و به پدر ختم می شود. این بخش از فیلم، نمایش دهنده روحیه مشترک کل اعضای این حانواده است و کاری می کند که مخاطب نتواند یک نفر را مقصر این بی اخلاقی بداند.
ساخت فیلم، طوری است که در برخی از سکانس ها، خنده بر لب می نشیند ولی در پایان فیلم، متوجه تلخی مزه همه لبخندها در طول این فیلم می شویم. درست جایی که سیلی محکمی به گوش تماشاگر می خورد و با پایان فیلم او را در حالتی از بهت و ناراحتی می گذارد.
همراه شدن مخاطب با هر کدام از کارکترهای داستان، هم ذات پنداری با آنها و تعقیب شخصیتشان تا پایان داستان از ویژگی های مثبت فیلم است که به خاطر فیلم برداری قوی ایجاد شده است. فیلم برداری در این فیلم، به نحوی است که بیننده مانند یک دانای کل، شاهد آنچه در داستان رخ می دهد، باشد و حتی احساس نکند که از دریچه دوربین به اتفاقات این خانواده می نگرد.
پدر این خانواده یک شخصیت منفعل، کم تحرک و بی اقتدار را دارد، او فردی است که از نوجوانی تا میان سالی برای رسیدن به خواسته اش نه معنای جنگیدن را درک کرده و نه قدمی بر داشته است. او از شرایط جامعه و وضعیتی که در آن گرفتار است، ناراضی است ولی بازهم کوششی برای رفع مشکلاتش نمی کند. دست آخر هم به گوشه ای می خزد و منتظر می ماند تا زمانی که کسی او را نمی بیند از غار خودش به بیرون بیاید و باز هم انگل وار از زندگی دیگران تغذیه کند. او خشم فرو خورده ای نسبت به تمام کسانی دارد که یا موفقند یا پولدار و این بینش را به فرزندان خود نیز منتقل کرده است. او برای هر مشکلی به جای راه حل، نقشه می چیند تا آن را دور بزند ولی یک شاخصه دارد که نمی تواند آن را پنهان کند : بو!
در قسمت های مختلف فیلم، به موضوع بویی که از این خانواده استنشاق می شود، اشاره شده است. بو یک نماد از چنین افرادی است. افرادی که برای بالا رفتن از دیگران استفاده می کنند و در عین بی وجدانی، نرده بانی که از انسان ها ساخته اند را پرت می کنند و برای بقای زندگی از وجود دیگران تغذیه می کنند. بو نشانه ای از تفاوت این نوع از زندگی با سایر انسان هاست و وقتی در سکانس های مختلف به مرد عنوان می شود که بوی خاصی دارد و حتی به صورت مخفیانه از زبان رئیسش می شنود که چقدر از بوی او مشمئز می شود، خشمی که سال ها فروخورده بود و آتش زیر خاکستر بود، روشن می شود و صبح روز موعود و در مهمانی تولد، منفجر می شود.
مادر این خانواده، شخصی است که رگه هایی از تلاش برای بقای زندگی در وجودش، دیده می شود ولی او هم به تبع زندگی با مردی منفعل و راحت طلب، زندگی با داشته های دیگران را به تلاش ترجیح می دهد. او هم همان بوی همسرش را می دهد ولی به مراتب کمتر از آنچه که از همسرش به عنوان سر منشآ اصلی و تشکیل دهنده خانواده استنشاق می شود. در انتهای داستان که زندگی انگلی این خانواده، نتیجه مطلوب را ندارد، زن دوباره به همان رگه هایی از شخصیتش رجوع می کند که کارگری را برای امرار معاش بر می گزیند.
پسر این خانواده را می توان ورژن جدیدی از شخصیت پدر دانست. فردی فرصت طلب و سود جو که از روابط اجتماعی اش برای رسیدن به مقاصد خود و خانواده اش استفاده می کند و از پدرش در سکانس های مختلف فیلم، راهنمایی و نقشه چینی می خواهد. پسر نمی خواهد بپذیرد که راه پدرش غلط بوده است او تصور می کند که شرایط طوری مساعد نشده که پدرش در همین راه، بهترین نتیجه را بگیرد و حالا به عنوان نماینده پدر برای رسیدن به نتیجه مطلوب در راه نادرست تلاش میکند.
دختر خانواده هم تلفیقی از شخصیت مادر و پدر را داراست. او با هوش و با مهارت است اما زمینه ای برای بروز این استعداد فراهم نشده است و فقط می خواهد از وضع کنونی خلاص شود.
برخی از سکانس های فیلم به اندازه یک فیلم سینمایی، تأثیر گذار است و نمایشی خلاقانه از این کارگردان کره ای است. در قسمتی از فیلم می بینیم که باران به شدت می بارد و سیل خانه این خانواده را که در زیر زمین زندگی می کنند، ویران می کند. آب یا سیل، نمادی می شود از پاک سازی آلودگی ها و انگار این سیل خبر از این می دهد که زمان زندگی انگل ها در بدنه و خانه میزبان به انتها رسیده است.
هوشمندی کارگردان در انتخاب نام فیلم و تقارن و تناسب آن با تک تک اتفاقات فیلم، به قدری آن را جذاب کرده که نیازی به توضیح فلسفی نیست و هر بیننده ای حداقل پس از اتمام فیلم، متوجه وجه تسمیه فیلم می شود. در عین حال، پوستر این فیلم هم حرفی برای گفتن دارد. پوستری که خانواده میزبان و خانواده ای که انگل مأبانه زیست می کنند در کنار هم و در یک قاب قرار دارند ولی مانند مجرمان، چشمانشان سیاه شده است. این موضوع نشان دهنده این است که هر دو خانواده در برابر چنین فاجعه انسانی، مقصر و گناهکارند. پاهایی که در گوشه تصویر دیده می شود و حکایت از وجود جنازه ای دارد، دلیل قوی دیگری برای مجرم بودن هر دو خانواده است. همه این افراد به طور مستقیم و غیر مستقیم در کشتن چیزی مقصرند به نام انسانیت!
*فارس
ارسال نظر